میروی از آغوشم
میروی از این بیشه ی عشق
دور؛دورتر و دور تر از دور
ردی از قدم هایت جامانده
قدم های نزدیک؛آرام
چمدانی سنگین در دست هایت
اما خالی از خاطرات؛خالی از عشق
میروی
میروی و تمام خاطره ها جا ماند
تمام دلواپسی ها جا ماند
و تو هنوز در راه رفتن
و من با چشم هایم نگاه میکنم دور شدنت را
و صدای خش خش برگها
دل گزا ترین صدا در گوشم؛تصویر رفتنت در چشم هایم و فریادی خاموش بر لبهایم که نرو
اما میروی...
برچسب : نویسنده : shadmanshaqolani بازدید : 268